لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

هانری بروکس آدامز

ما با مشکلات می جنگیم تا آسایش بیابیم ، ولی وقتیکه آسایش یافتیم آن را غیر قابل تحمل می یابیم .

بیگن

تن درست برای روان ، مهمانخانه ، و برای تن ناسالم بیمارستان است .

حکایت همه کس-یک کس-هر کس و هیچ کس

چهار نفر بودند بنامهای همه کس-یک کس-هر کس و هیچ کس

یک کار مهم وجود داشت که میبایست انجام می شد و از همه کس خواسته شد آن را انجام دهد.

همه کس میدونست که یک کسی آن را انجام خواهد داد.

هر کسی میتوانست آن را انجام دهد اما هیچ کس آن را انجام نداد.

یک کسی از این موضوع عصبانی شد به خاطر اینکه این وظیفه همه کس بود.

همه کس فکر میکرد هر کسی نمیتواند آن را انجام دهد اما هیچ کس نفهمید که هر کسی آن را انجام نخواهد داد.

سرانجام این شد که همه کس یک کسی را برای کاری که هر کسی نمی توانست انجام دهد و هیچ کس انجام نداد سرزنش کرد

اپیکتت

اعتقاد به بخت و قسمت بدترین نوع بردگی است .

حکایت شیری که عاشق آهو شد

شیر نری دلباخته‏ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ی حیوانات دیگر دریده شود.

از دور مواظبش بود…

پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،

شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.

دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.

با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.

و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…