لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

نامه سی و پنجم نادر ابراهیمی

بانوی من!
در طول سالیان دراز زندگی مشترک، من به این باور ابتدایی دست یافته ام که این نفسِ اختلاف نظرھا نیست
مطرح کردن این اختلاف نظرھا ست . « شکل » که مشکل اساسی زنان و شوھران را می سازد ؛ بل
به اعتقاد من ، از پی طھارت، زبان، برای نگه داشتن بنیان خانواده به گونه ای آرمانی و مطلوب، محکم ترین ابزار
است، ھمچنان که برای ویران کردن آن، مخرب ترین سلاح.
تو خوب می دانی که من ھرگز نمی گویم و نمی خواھم که زبان ، چیزی سوای قلب را بگوید و انسان زبان
بازاری ریاکارانه ای داشته باشد و از واژه ھا ھمچون وسیله ای برای فریب دادن دیگران و رنگ کردن فضا استفاده
کند... نه... اما این واقعیتی ست که ما واژه ھای متعدد ، جمله ھای گوناگون ، و روش ھای بیانی کاملاً
متفاوتی برای یک یک مفھوم در اختیار داریم؛ و این نکته ای ست بسیار ساده که خیلی قدیمی ھا نیز آن را به
خوبی می دانسته اند. بسیار خوب! پس اگر زنان و شوھران ، به راستی، میل به بقای زندگی مشترک خود
دارند، چرا نمی آیند، به ھنگام برخوردھای روزمره، خوب ترین، نرم ترین، مھرمندانه ترین، شیرین ترین، بی کنج و
لبه ترین، صریح و ساده ترین واژه ھا، جمله ھا و روش ھا را انتخاب کنند و به کار گیرند؟
زبانی خالی از بُرندگی، گزندگی، سوزندگی، آزارندگی و درندگی را...
ھمه می دانند که من زبان تلخی دارم؛ زبانی که گویی برای زخم زدن ساخته شده است. به ھمین دلیل بسیار
پیش آمده است که حس کرده ام آنچه تو را ناگھان افسرده کرده است، نه گلایه ی من، که کنایه ی من بوده
است، و کارکرد این زبانی که دوره ھای سخت کودکی و نوجوانی، گوشه دار و تیز و برنده اش کرده است.
ھرگز نباید تکرار شود؛ ھرگز.
زبان پر خباثت را تنھا باید برای دشمن خبیث به کار گرفت، و این بسیار ابلھانه است که ما گھگاه، گمان بریم که
در خانه ی خود و در اتاق خود، زیر یک سقف، با دشمنی بدنھاد زندگی می کنیم. من اعتقاد راسخ دارم که در
چنین حالی، زندگی نکردن ، به مراتب شرافتمندانه تر، انسانی تر، و جوانمردانه تر از زیستنی ست تؤام با ضربه
و زخم.
بانوی بزرگوار من!
بی رحمی ...بیرحمی...این تنھا عاملی ست که زندگی مشترک را، به آسانی، به جھنم تبدیل می کند.
سخت ترین انتقادھا اگر با شقاوت ھمراه نباشد، آنطور نمی کوبد که مرمت ناپذیر باشد.
زمانی که عدالت در بیان حقیقت از میان می رود، حقیقت از میان می رود.
من، بارھا و بارھا، به ناگھان احساس کرده ام که آنچه می گویم و می گویی، کاملاً درست و پذیرفتنی ست؛ اما
این شکل گفتن است که درستی اصل را به مخاطره می اندازد و ناپذیرفتنی جلوه می دھد.
ما باید برای پایدار نگه داشتنِ خلوص و شفافیت زندگی بی نظیرمان، بی رحمانه تاختن را، تا دم مرگ، از یاد
ببریم.
ما باید در جمیع لحظه ھای خشم و افسردگی به خود بگوییم: بدون زھر ... بدون زھر... چرا که ھیچ چیز
ھمچون زھر کلام، زندگی مشترک را سرشار از بیزاری نمی کند...
بانوی من!
اینک ، مھرمندانه ترین و پَر گونه ترین کلامم، پیشکش به تو...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد