لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

نامه بیست و هشتم نادر ابراهیمی

بانوی بسیار بزرگوار من!
عجب سال ھایی را می گذرانیم، عجب روزھا و عجب ثانیه ھایی را... و تو در چنین سال ھا و ثانیه ھا، چه
غریب سرشار از استقامتی و صبور و سرسخت؛ تو که بارھا گفته ام چون ساقه ی گل مینا ظریف و شکستنی
ھستی...
مرا نگاه کن بانوی من، که تنومندانه در آستانه ی از پا در آمدنم، و باز، در پیشگاه سال تازه از تو می خواھم که
به من قدرت آن را بدھی که با رذالت ھا کنار نیایم، و ذره ذره، رذالت ھای روح کوچک خویشتن را ھمچون چرکاب
یک تکه کھنه ی زمین شوی، با قلیاب کف نفس و تزکیه بشویم و دور بریزم...
اینک، عزیز من ! ببین که سال تازه را چگونه به تو تبریک می گویم؛ آنسان که سنگی با کوبیدن خویش بر تُنگ
بارفَتَنی.
اما چه کنم که بی تو فقیرم، و بی تو پا در رکابِ ھزار گونه تقصیرم؟
چه کنم؟
شادباش سال نو بر تو ، و در سایه ات بر ھمه ی ما.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد