لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

لحظه دیدار نزدیک است .....

دوستان عزیزم به قسمت معرفی کتاب توجه بفرمائید.

نگرش شما به عشق

- پایان دنیا نزدیک است. اگر فقط بتوانید یک نوع از حیوانات را نجات دهید، کدام را انتخاب می‌کنید؟

الف : خرگوش

ب : گوسفند
پ : گوزن
ت : اسب

2- به آفریقا رفته‌اید. به هنگام بازدید از یکی از قبیله‌ها، آنها اصرار می‌کنند که یکی از حیوانات زیر را به عنوان یادگاری با خود ببرید. کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف : میمون

ب : شیر
پ : مار
ت : زرافه

3- فرض کنید خطای بزرگی انجام داده‌اید و خداوند برای مجازات شما تصمیم گرفته است که به جای انسان، شما را به صورت یکی از حیوانات زیر در آورد. کدام را انتخاب می‌کنید؟
الف : سگ

ب : گربه
پ : اسب
ت : مار

4- اگر قدرت داشتید که یک نوع از حیوانات را برای همیشه از روی کره زمین نابود کنید، کدام را انتخاب می‌کردید؟
الف : شیر
ب : مار
پ : تمساح
ت : کوسه

5- یک روز، با حیوانی برخورد می‌کنید که می‌تواند با شما به زبان خودتان صحبت کند. دلتان می‌خواهد که کدامیک از حیوانات زیر باشد؟
الف : گوسفند

ب : اسب
پ : خرگوش
ت : پرنده

6- در یک جزیره دور افتاده، تنها یک موجود زنده به عنوان همدم و همراه شما وجود دارد. کدامیک را انتخاب می‌کنید؟
الف : انسان

ب : خوک
پ : گاو
ت : پرنده

7- اگر قدرت داشتید که هر نوع حیوانی را اهلی و دست‌آموز کنید. کدامیک از حیوانات زیر را به عنوان حیوان خانگی خودتان انتخاب می‌کردید؟
الف : دایناسور

ب : ببر
پ : خرس قطبی
ت : پلنگ

8- اگر قرار بود برای 5 دقیقه به صورت یکی از حیوانات زیر در می‌آمدید، کدامیک را انتخاب می‌کردید؟
الف : شیر

ب : گربه
پ : اسب
ت : کبوتر
تحلیل درادامه مطالب

ادامه مطلب ...

این مطلب کاملا علمی است

این مطلب کاملا علمی است اگر تا بحال در باره گوز و چس مطلب علمی نخوانده اید, این مقاله را حتما بخونید 

منبع گوز

 
       هوای بلعیده شده هنگام خوردن و نوشیدن 
2.      گاز حاصل ازواکنش های شیمیایی روده 
3.      گاز تولیدی در اثر فعالیت های باکتری ها  4.      گاز جذب شده از خون توسط دیواره روده ساختار گوز 

ساختار دقیق گوز در افراد مختلف و در اوقات مختلف بر مبنای غذای فرد متفاوت است قسمت اعظم هوای بلعیده شده اکسیژن است که قبل از رسیدن به روده جذب بدن می شود0 
هر چه باد بیشتر در روده نگه داشته شود، میزان نیتروژن آن بیشتر می شود چون بقیه امکان جذب دوباره به بدن را دارند. در ضمن افراد عصبی و عجول اکسیژن بیشتری در روده دارند و گوزوتر هستن0 
 
 بوی گوز
 
   بوی حاصل از گوز بیشتر به خاطر ترکیبات گوگردی مثل سولفید هیدروژن است0 
غذاهایی چون کلم، تخم مرغ و گوشت بوزا هستند0    لوبیا بطور اخص بوی شدید ندارد ولی حجم گاز را خیلی زیاد می کند0 

صدای گوز
 صدای گوز حاصل ارتعاشات دهانه مقعد هنگام خروج گاز است0  
نوع و شدت صدا بستگی به شتاب گاز و تنگی ماهیچه اسفنکتر مقعد دارد0 

چرا چُس گرم و کم صدا است در حالیکه گوز پرصدا و کم بو است؟
 
    گوز بیشتر حاصل بلعیدن هواست و حجیم است. برای همین هم صدای بیشتری دارد 
در حالیکه چس حاصل فعالیت های باکتری های روده است که گازهای گوگردی تولید می کنند0
آیا ممکن است کسی اصلا نگوزد؟
 
 خیر! 
همه می گوزند. حتی مرده ها تا چند ساعت پس از مرگ ممکن است بگوزند0 
(بخاطر گازهای جمع شده در روده قبل از مرگ) 

آیا مردها بیشتر از زنها می گوزند؟
 
خیر! تفاوت در میزان 
گوز بستگی به جنسیت ندارد و بیشتر مربوط به عادات غذاخوردن و  بلعیدن هوا و ژنتیک است... اما مردها آزادانه تر از زنها می گوزند و زنها در این مورد 
بخاطر قواعد اجتماعی بیشتر خودداری و مخفی کاری می کنند0  

احتمال گوزیدن در چه وقت از روز بیشتر است؟
 صبح اول وقت بعد از بیداری0 

چرا حبوبات گاز تولید می کنند؟
 
 حبوبات حاوی چند نوع قند هستند که برای انسان قابل هضم نیست و وقتی این قندها به روده می رسد، باکتری های روده جشن می گیرند و حسابی گاز تولید می کنند0  

بقیه غذاهای گاز ساز عبارتند از: فلفل دلمه ای، کلم سنگ، کلم پیچ، شیر، نان، تخم مرغ، آبجو، و کشمش0  

چه کارهای دیگری باعث تولید گاز می شود؟
    بلعیدن تند غذا و آب (درمان: جویدن با دهان بسته و آرام غذا خوردن)، آدامس جویدن، سیگار، لیسک و آب نبات، نوشابه های گازدار، صعود در هواپیما (بخاطر افت فشار) و عصبی بودن0  

آیا نگه داشتن گوز ضرر دارد؟
 
    در این مورد نظرات متفاوت است. قدیمی ها معتقد بودند که ضرر دارد. کلادیوس، امپراطور روم، به خاطر حفظ سلامت عمومی، گوزیدن در جشن های دربار را آزاد کرده بود0  
اما دکترهای امروزی می گویند که خودداری ضرری ندارد0  
فقط فشار گاز ممکن است باعث دل درد شود. بعضی دکترها هم اعتقاد دارند که خودداری مداوم در دراز مدت باعث گشادی و ورم مزمن دیواره روده می شود0  
تا چه مدت می شود گوز نداد؟
 
      گوز به محض اینکه فرصت پیدا کند و ماهیچه تان را شل کنید فرار می کند0  

حتی اگر تمام روز هم خودتان را کنترل کنید، بعد از خواب رها می شود0  
باور ندارید یک شب در پروازهای بین قاره ای در هواپیما نخوابید و به دقت گوش کنید ببینید چه می شنوید0  

آیا همه در خواب می گوزند؟
 
   خیر! اکثر مردم از کودکی یاد می گیرند که در خواب دریچه (اسفنکتر) مقعد را کنترل کنند و به همین خاطر هم صبح ها بعد از بیداری می گوزند ولی اکثر  کسانی که در طول روز خودداری می کنند،  در خواب ناخودآگاه می گوزند. حتما متوجه شده اید که گاهی اوقات اگر خودتان را کنترل کنید  گوز برطرف می شود. این موقتی است چون باد به قسمت های داخلی روده مهاجرت 
می کند و جذب نمی شود بلکه بعدا با قدرت بیشتری هجوم می آورد0  


بهترین راه برای رد  گم کردن گوز چیست؟
 Fartypantsیک شرکت آمریکایی به نام   گوزقنداق می فروشد: چیزی شبیه به نوار بهداشتی که در داخل شلوار قرار می گیرد و بوی چس و کمی از صدای آن را به خود جذب می کند. ولی اگر از این چیزها ندارید،  از روش های سنتی استفاده کنید. مثلا اگر در جمع هستید خیلی طبیعی رفتار کنید،  انگار نه انگار چیزی شده و اگر صدایش بلند بود با سرعت برگردید و با تعجب به نفر بغل دستی یا پشت سری خودتان نگاه کنید0  

آیا واقعا گوز با کبریت شعله ور می شود؟
 
    بله! باور ندارید امتحان کنید. فقط مواظب باشید که کار خطرناکی است. بنا به آمار، یک چهارم کسانی که این کار را کرده اند کونشان را سوزانده اند چون شعله به سمت 
 مقعد پس می زند0 در ضمن امکان آتش گرفتن لباس و چیزهای دیگر دور و بر هم هست

روانشناسی دروغ

تقریبا همه دروغ می گویند، اما دروغ داریم تا دروغ. جان هالند راست می گوید دروغ داریم تا دروغ: دروغ شاخ دار، دروغ مصلحت آمیز، دروغ کودکانه و... اما دروغ های بی خطر یا کم خطری هم هست که همة ما در زندگی روزمره مان زیاد گفته یا شنیده ایم. در زمانه ای که می شود به کمک انواع روش های ارتباطی، یاد بگیریم که صادق باشیم و با یکدیگر با احترام رفتار کنیم، چرا به دروغ گویی عادت کرده ایم و چگونه می توانیم از شر این عادت مزاحم، خلاص شویم؟ روان شناسان به این پرسش ها، پاسخ های علمی و دقیقی می دهند.



۱ دروغ گوهای مرضی
فرایند دروغ گویی از سن 4 تا 5 سالگی آغاز می شود، یعنی همان زمانی که کودک، نسبت به استفاده از زبان، آگاهی پیدا می کند. البته دروغ کودکان، معمولا بی ضرر و صرفا به قصد رهایی از مخمصه یا رسیدن به آن چیزی است که دوست دارند داشته باشند. اما در میان بزرگسالان، اگر دروغ های مصلحتی را کنار بگذاریم، به اشخاصی برمی خوریم که خیلی زیاد و در مسائل کوچک و بزرگ، دروغ می گویند. روان شناسان به این افراد می گویند: دروغ گوهای مرضی.
دروغ گوهای مرضی، دروغ می گویند تا در خیال خودشان از حریمشان محافظت کنند، دوست داشتنی و موجه به نظر برسند، به منافع مادی یا اجتماعی بیشتری دست پیدا کنند و یا این که از مجازات فرار کنند. البته در بیشتر مواقع، آن هایی که از چنین افرادی دروغ می شنوند، خودشان تا درجاتی متوجه اند که فرد مقابل شان دارد دروغ می گوید و چه بسا که دلشان هم برای آن فرد بسوزد که چرا چنین ذهن بیماری دارد.
دستة دیگری از دروغ گوها هستند که حساب شده، عامدانه و برای کسب منافع شخصی، دروغ می گویند و این کار را هم زیاد و به صورت حرفه ای انجام می دهند. روان شناسان، این افراد را جزو شخصیت های ضداجتماعی طبقه بندی می کنند. این گروه معمولا زیاد سر و کارشان به پلیس، دادگاه و زندان می افتد. دروغ گویی معمولا با گذشت زمان، بدتر و بدتر می شود. چرا که اصل بر این است که وقتی آدم یک دروغ می گوید، بعدها ناچار می شود که برای رفع و رجوع آن دروغ، دروغ های بیشتری بگوید.

۲ تمرین حقیقت
چرا؟ اصلا چرا دروغ می گوییم؟ روان شناسان، برخی از مهم ترین دلایلی را که باعث می شود دروغ بگوییم، این گونه فهرست می کنند:
می خواهیم از درگیری پرهیز کنیم.
نمی خواهیم باعث خشم یا صدمة کسی بشویم.
نمی خواهیم احساسات کسی را جریحه دار کنیم.
می خواهیم کسی را تخریب یا روحیه اش را تضعیف کنیم.
می خواهیم احترام و تحسین دیگران را جلب کنیم.
دوست داریم به قدرت بیشتری برسیم.
نمی خواهیم با حقیقت تلخی دربارة خودمان مواجه شویم.
دوست نداریم به اشتباهات مان اعتراف کنیم.
می خواهیم فعلا روی قضیه ای را بپوشانیم، به این امید که شاید بعدا اوضاع، بهتر شود.
جالب این که خیلی از مواقع، ممکن است نیت شخص دروغ گو هم خیرخواهانه باشد، هر چند که دروغ گویی در اکثر مواقع، ریشه در خود شخص و خودخواهی شخص دروغ گو دارد.
اما سؤال مهم تر، این است که آیا می توانیم با یادگیری و تمرین مهارت های ویژه ای، خودمان را مقید کنیم که همیشه و تحت هر شرایطی، حقیقت را بگوییم و از دروغ گویی خودداری کنیم؟ پاسخ روان شناسان، این است که بله، این کار در بیشتر مواقع امکان پذیر است، اما به تمرین و ممارست نیاز دارد. باید یاد بگیریم الگوهای فرار از حقیقت را که در ذهنمان شکل گرفته، کم کم از بین ببریم تا بتوانیم نوعی رابطة سالم و احترام آمیز را با مخاطبان مان سر و شکل بدهیم.


3 تغییر ذهنیت
با فرض این که شخص دروغ گو از نظر روانی دچار مشکل حادی نیست، روان شناسان می گویند که دروغ گو به خاطر فقدان مهارت، دست به نوعی انتخاب اشتباه می زند و از بین راست و دروغ، دروغ را انتخاب می کند تا به زعم خودش، شرایط را به نحو مؤثری مدیریت کرده باشد. دروغ گویی های بی خطر یا کم خطر نیز در بیشتر موارد، صرفا ریشه در یک تنبلی ذهنی دارد و به شکل یک عادت غلط در روح و روان شخص دروغ گو رسوخ می کند.
روان شناسان اعتقاد دارند برای کسی که به دروغ گویی عادت کرده، بهتر این است که اول از همه، ذهنیت (mindset) خودش را تغییر بدهد تا بتواند راست گویی مهارتی (skillful honesty) را بیاموزد و به کار ببندد.

۴ تصمیم عجولانه، ممنوع
چه چیزی باعث می شود ما به این فکر بیفتیم که دروغ گفتن، بهترین راه حل در وضعیت موجود است؟ چه ترسی در پشت این انتخاب اشتباه، پنهان شده است؟ ترس از این که اشتباه کرده باشیم؟ ترس از این که دیگران از ما خوششان نیاید؟ ترس از این که قادر نباشیم حقیقت را در قالبی محترمانه، قابل پذیرش و قابل تحمل عرضه کنیم؟
چرا فکر می کنیم که دروغ در شرایط خاصی می تواند نتیجة خوبی به همراه داشته باشد؟ و...
سؤالات بالا را به دقت بررسی کنید و دربارة پاسخ هایتان عادلانه قضاوت کنید. وقتی انگیزه های دروغ گویی تان معلوم شد، بهتر می توانید خودتان را مجهز کنید تا اگر دوباره سر و کلة میل به دروغ گویی پیدا شد، آن را از سر راه بردارید.
اما قبل از این که بخواهید کاری بکنید یا عکس العملی از خودتان نشان بدهید، تمام گزینه های احتمالی را بررسی کنید. دروغ گویی در خیلی از موارد، نتیجة تصمیم گیری های عجولانه و عاری از تدبیر است. وقتی متوجه شدید که دارید دروغ سر هم می کنید، مکث کوتاهی بکنید و از مخاطب خودتان اجازه بخواهید تا بار دیگر، سؤال او و شرایط و موضوع مورد بحث را بررسی کنید. شاید زمان، این اجازه را به تان بدهد که سر و سامانی به افکار تان ببخشید. در همین زمان می توانید در کنار بررسی مسأله، نیت و انگیزة خود تان را نیز ارزیابی کنید.ذهنتان را متوجه شخص یا جملة قصاری کنید که شما را به راست گویی دعوت می کند. چه بهتر که پیشاپیش، مجموعه ای از این نوع جملات سودمند و پرمغز فراهم کرده باشید یا پیشاپیش، فهرستی از کسانی را که دوستشان دارید و مورد احترام تان هستند، گردآورده باشید. صادقانه از خودتان بپرسید که در شرایط کاملا واقع بینانه، اگر راستش را بگوییم، بدترین اتفاقی که ممکن است بیفتد، چیست؟

۵ درک طرف مقابل
تصور کنید شما باعث شده اید موقعیتی متفاوت از آن چه که باید، به وجود بیاید و فرض کنید که شما مسبب این وضع نابهنجار بوده اید. اگر فکر می کنید که شاید با بحث بتوانید به یک درک متقابل برسید و تلخی حاصل از ابراز حقیقت را بگیرید، بهتر است از این نوع عبارات و جملات استفاده کنید:
شاید این حرفی که می خواهم بزنم، درست نباشد، اما لطفا صبور باشید...
برداشت من این است که... آیا شما هم چنین برداشتی دارید؟
می دانم که شاید اشتباه کرده باشم، اما می خواهم شما هم بدانید که...
سعی کنید حتما نشان بدهید که احساس طرف مقابل را درک می کنید. مثلا ابتدا بگویید: من درک می کنم که تو عصبانی هستی و... و سپس نظر خودتان و در صورت امکان، راه حل های پیشنهادی تان را ارائه دهید. سعی کنید احساستان را به نوعی در کلام، لحن و رفتار خودتان به مخاطب منتقل کنید: من هم از این که فلان کار، رأس زمان مقرر تمام نمی شود، واقعا ناراحتم. شما می توانید این ناراحتی را در صدا و چهرة من ببینید... سپس توضیح بدهید که قصدتان این نبوده و سریع نتیجه گیری کنید که: الان می خواهم در حضور شما برنامه ای تنظیم کنم که هر چه سریع تر، کار تکمیل شود. و دقیقا مشخص کنید که کدام بخش از گفته هایتان واقعیت است و کدام بخش، تصورات و نظرات شماست. اگر این کار را نکنید، ممکن است کم کم به سراغ جعل واقعیت و نهایتا سراغ دروغ گویی بروید

ارزش یک لبخند

در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود. هیچکس نمی‌دانست که چرا او تنهاست و زن و فرزندی ندارد. او دارای صورتی زشت و کریه‌المنظر بود.
شاید به خاطر همین خصوصیت هیچکس به سراغش نمی‌آمد و از او وحشت داشتند، کودکان از او دوری می‌جستند و مردم از او کناره‌گیری می‌کردند. قیافه زننده و زشت پیرمرد مانع از این بود که کسی او را دوست داشته باشد و بتواند ساعتی او را تحمل نماید. علاوه بر این، زشتی صورت پیرمرد باعث تغییر اخلاق او نیز شده بود. او که همه را گریزان از خود می‌دید دچار نوعی ناراحتی روحی شد که می‌توان آن را به مالیخولیا تشبیه نمود همانطور که دیگران از او می‌گریختند او هم طاقت معاشرت با دیگران را نداشت و با آنها پرخاشگری می‌نمود و مردم را از خود دور می‌کرد.
سالها این وضع ادامه یافت تا اینکه یک روز همسایگان جدیدی در نزدیکی پیرمرد سکنی گزیدند آنها خانواده خوشبختی بودند که دختر جوان و زیبایی داشتند..... یک روز دخترک که از ماجرای پیرمرد آگاهی نداشت از کنار خانه او گذشت اتفاقا همزمان با عبور او از کنار خانه، پیرمرد هم بیرون آمد و دیدگان دخترک با وی برخورد نمود. اما ناگهان اتفاق تازه‌ای رخ داد پیرمرد با کمال تعجب مشاهده کرد که دخترک برخلاف سایر مردم با دیدن صورت او احساس انزجار نکرد و به جای اینکه متنفر شده و از آنجا بگریزد به او لبخند زد.
لبخند زیبای دخترک همچون گلی بر روی زشت پیرمرد نشست. آن دو بدون اینکه کلمه‌ای با هم سخن بگویند به دنبال کار خویش رفتند. همین لبخند دخترک در روحیه پیرمرد تاثیر بسزایی داشت. او هر روز انتظار دیدن او و لبخند زیبایش را می‌کشید. دخترک هر بار که پیرمرد را می‌دید، شدت علاقه وی را به خویش درمی‌یافت و با حرکات کودکانه خود سعی در جلب محبت او داشت.
چند ماهی این ماجرا ادامه داشت تا اینکه دخترک دیگر پیرمرد را ندید. یک روز پستچی نامه‌ای به منزل آنها آورد و پدر دخترک نامه را دریافت کرد. وصیت نامه پیرمرد همسایه بود که همه ثروتش را به دختر او بخشیده بود.

اُرد بزرگ

پرتگاه می تواند به وجدآورنده روان و یا کشنده جسم باشد .