انسان هیچ وقت بیش تر از آن موقع خود را گول نمیزند که خیال میکند دیگران را فریب داده است .
وصال و فراق و.......
کلمه های نامـانوسی اند! نه ؟!
هر روز آدم به یه چیزی دل می بنده ، هر روز معشوقی و عطش و آهی و اشک فراقی! چرا این دل ما سیری پذیر نیست ؟
جالب اینکه تا به وصال معشوق می رسیم همه چیز مزه خودش رو از دست می ده؛ درست لب چشمه می بینیم که همش سراب بوده چراکه دیگه نه اشتیاقی نه عطشی نه ...؟! حالا چه این معشوق ها پست و مقام باشند و چه صنمی انسان نشان.
باید درمعیار سنجش عشقمون شک کنیم یا معشوق ها، معشوق نیستند ؟ که عشق اگه عشق باشه باید روز به روز تازه تر بشه و عاشق رو در بحری دیگر از والگی و شیدایی غرقه کنه.
« « انسان همیشه طالب آن چیزی هست که ندارد .... وقتی همان چیز را دارا شد برایش دلزدگی پیدا می شود؛ چرا؟!
این مسیله یک امر غیر طبیعی بنظر می رسد اما آنهایی که دقیق تر در این مسیله فکر کرده اند آن را حل نموده اند. گفته اند: انسان آنچنان موجودی است که نمی تواند عاشق محدود باشد نمیتواند عاشق شی فانی باشد؛ انسان عاشق کمال مطلق است و عاشق هیچ چیز دیگر نیست؛ یعنی عاشق ذات حق است ؛ عاشق خداست. همان کسی هم که منکر خداست، عاشق خداست. حتی منکرین خدا که به خدا فحش می دهند نمی دانند که در عمق فطرت خود، عاشق کمال مطلقند و راه را گم کرده اند، معشوق را گم کرده اند.
مثلا مجنون خیال می کند که عاشق لیلی ست؛ او از عمق فطرت و وجدان خود بی خبر است.
درد انسان، آن درد خدایی ست که اگر پرده های اشتباه از جلو چشمش کنار رود و معشوق خود را پیدا کند به صورت همان عبادت های عاشقانه ای در می آید که در علی (ع) سراغ داریم.
قران نمی گوید نباید به دنبال اینها (رفاه و مقام و ثروت و...) رفت بلکه باید تحصیل کرد اما اگر خیال کنید اینها مایه آسایش و آرامش است... اشتباه می کنید منحصرا با یاد خدا ست که دل ها آرامش می گیرد.» » (انسان کامل : استاد شهید مطهری)
هوس زن گرفتن به سرم زده بود. دوست داشتم وضع مالی خانواده همسرم پایینتر از خانواده خودم باشد تا بتوانم زندگی بهتری برایش فراهم کنم. مادرم چنین دختری برایم در نظر گرفتهبود. نمیدانم این خبر چگونه به گوش رئیسم رسید چون به صرف نهار دعوتم کرد تا نصیحتم کند. اسم رئیس من عاصم است اما کارمندان به او میگویند عاصم جورابی!
سر ساعت به رستوران رفتم. رئیس تا مرا دید گفت: چون جوان خوب و نجیب و سربهراهی هستی میخوام نصیحتت کنم. و بعد هم گفت: مبادا به سرت بزنه و بخوای واسه زنت وضع بهتری فراهم کنی! و ادامه داد: اگه به حرفم گوش نکنی مثل من بدبخت می شی. همونطور که من بدبخت شدم و حالا بهم میگن عاصم جورابی!
پرسیدم: جناب رییس چرا شما رو عاصم جورابی صدا میکنن؟ جواب داد: چون بدبختی من از یه جفت جوراب شروع شد. و بعد داستان زندگی اش را برایم تعریف کرد:
وقتی خواستم زن بگیرم با خودم گفتم باید دختری از خانواده طبقه پایین بگیرم که با دارو ندارم بسازه و توقع زیادی نداشته باشه. واسه همین یه دختر بیست و یک ساله به اسم صباحت انتخاب کردم. جهیزیه نداشت. باباش یک کارمند ساده بود. چهره چندان جذابی هم نداشت و من به خاطر انتخابم خوشحال بودم . صباحت زن زندگی بود . بهش میگفتم امشب بریم رستوران؟ میگفت نه چرا پول خرج کنیم؟ میگفتم: صباحت جان لباس بخرم؟ میگفت: مگه شخصیت آدم به لباسه؟
تا اینکه براش به زور یه جفت جوراب خوشگل خریدم. دو ماه گذشت اما همسرم جوراب نو رو نپوشید. یهروز گفتم عزیزم چرا جوراب تازهات رو نمیپوشی؟ با خجالت جواب داد: آخه این جورابا با کفشای کهنهام جور در نمیاد! به زور بردمش بیرون و براش یه جفت کفش نو خریدم. فرداش که می خواستیم بریم مهمونی باز کفش و جوراب رو نپوشید. بهش گفتم چرا تو کفش و جورابتو گذاشتی توی صندوق و نمیپوشی؟ جواب داد: آخه لباسام با کفش و جورابم جور در نمیاد! همونروز یک دست لباس براش گرفتم. اما همسرم باز نپوشید. دلیلش هم این بود: این لباسا با بلوز کهنه جور در نمیان!
رفتم دوتا بلوز خوب هم خریدم.. ایندفعه روسری خواست. روسری رو که خریدم . دیگه چیزی کم و کسر نداشت اما این تازه اول کار بود! چون جوراباش کهنه شدن و پیرهنش هم از مد افتاد و از اول شروع کردم به خریدن کم و کسریهای خانوم! تا اینکه یهروز دیدم اخماش رفته تو هم. پرسیدم چته؟ گفت این موها با لباسام جور نیست. قرار شد هفتهای یه بار بره آرایشگاه. بعد از مدتی دیدم صباحت به فکر رفته. بهم گفت: اسباب و اثاثیه خونه قدیمی شده و با خودمون جور درنمیاد. عوض کردن اثاثیه خونه ساده نبود اما به خاطر همسر کم توقعم عوضش کردم. مبل و پرده و میز ناهارخوری و خلاصه همه اثاثیه خونه عوض شد. صباحت توی خونه باباش رادیو هم ندیده بود اما توی خونه من شبها تلویزیون میدید!
چند روز بعد از قدیمی بودن خونه و کثیفی محله حرف زد. یک آپارتمان شیک تو یکی از خیابونای بالاشهر گرفتم. اما این بار اثاثیه با آپارتمان جدید جور نبود! دوباره اثاثیه رو عوض کردم. بعد از دو سه ماه دیدم صباحت باز اخم کرده. پرسیدم دیگه چرا ناراحتی؟ طبق معمول روش نمیشد بگه اما یه جورایی فهموند که ماشین میخواد! با کلی قرض و قوله یه ماشین هم واسه خانوم خریدم. حالا دیگه با اون دختری که زمانی زن ایدهال من بود نمیشد حرف هم زد! از همه خوشگلا خوشگلتر بود! کارش شدهبود استخر و سینما و آرایشگاه و پارتی! دختری که تو خونه باباش آب هم گیر نمیاورد تو خونه من ویسکی میخورد. مدام زیر لب میگفت: آدم باید همه چیزش با هم متناسب باشه!
اوایل نمیدونستم منظورش چیه چون کم و کسری نداشت. خونه، زندگی، ماشین، اثاثیه و بقیه چیزا رو که داشت. اما بعد از مدتی فهمیدم چیزی که در زندگی صباحت خانوم کهنه شده و با بقیه چیزا جور درنمیاد خودم هستم! مجبور شدم طلاقش بدم. خانه و ماشین و اثاثیه و هرچی که داشتم با خودش برد. تنها چیزی که برام موند همین لقب عاصم جورابی بود! یه جفت جوراب باعث شد که همه چی بهم بخوره. کاش دستم میشکست و براش جوراب نمیگرفتم
وقتی زندگی بر وفق مرادتان است امید داشتن کار سختی نیست. اما وقتی این روزگار مشکلاتی را بر سر راهتان قرار میدهد هم میتوانید امیدوار باشید. خوشبختانه، امیدی که خداوند به ما ارزانی میکند بیش از یک احساس ساده است: امید واقعیت وجود خداوند در کنار شماست. این امید را میتوانید در هر موقعیتی احساس کنید—حتی وقتی سلامتیتان به خطر میافتد، کارتان را از دست میدهید، همسرتان ترکتان میکند یا هر مشکل دیگری برایتان اتفاق میافتد. میخواهیم به شما نشان دهیم چطور میتوانید همیشه امیدوار باشید.
بیهوده زندگی نکنید، مشتاق باشید.
اجازه ندهید موقعیتهای سخت و پیچیده کاری کند که نتوانید از هر لحظه زندگیتام لذت ببرید. بدانید که حتی زمانهایی که زندگی سخت میشود، خیلی بیشتر از فقط تحمل کردن آن موقعیت از دستتان برمیآید. وقتی به یاد میآورید که زندگی نعمتی از جانب خداست، میتوانید حتی در سختترین شرایط تا آخرین حد از زندگیتان لذت ببرید. از خدا بخواهید که کمکتان کند حضورش را حس کنید و وقتی او را نزدیک خود حس کردید از این احساس زیبا لذت ببرید. دعا کنید خداوند ذهنتان را آزاد کند تا افکار و احساسات مثبت پیدا کنید و بتوانید از زندگی حتی در شرایط سخت لذت ببرید.
اعتماد کنید.
وقتی اتفاقی در زندگیتان میافتد، با شکایت کردن نزد خداوند یا اعتراض به او واکنش ندهید. درعوض، به خدا اعتماد کنید و بدانید که او حتی در اتفاقات بد نیز خیر و صلاح شما را میخواهد. به یاد داشته باشید که خداوند کامل است، بنابراین از هر اشتباهی مبراست و هر تصمیمی که میگیرد در جهت نیک است. اگر اجازه داده است اتفاق بدی برای شما بیفتد، بدانید که حتماً دلیلی پشت آن است.
از مشکلاتتان درس بگیرید.
خداوند به شما اجازه میدهد موقعیتهای سخت را تجربه کنید تا بتوانید یاد بگیرید عمیقتر به او عشق بورزید و اعتماد کنید، بالغتر شوید و شخصیتتان محکمترشود. به خاطر داشته باشید که خداوند بیشتر مشتاق روحانیت شماست تا خوشبختی موقتیتان زیراکه روحانیت به شما کمک میکند یاد بگیرید چه چیز به نفع شماست. از خدا بخواهید کمکتان کند همه چیز را از دیدگاه او بتوانید ببینید. اجازه بدهید مشکلاتتان به شما هر چه که خدا میخواهد را یاد بدهد. وقتی مشکلات برایتان اتفاق میافتد سعی کنید به آنچه که ببشتر اهمیت دارد—ارزشهای معنوی—فکر کنید تا بتوانید در این فرایند قویتر شوید.
درمقابل وسوسه گناه مقاومت کنید.
برای فرار کردن از درد و رنج موقعیتهای سخت به کارهای گناه آلود روی نیاورید. اینکار فقط درد و رنجتان را بیشتر میکند. درعوض، دعا کنید خداوند به شما قدرتی دهد تا دربرابر این وسوسه ها مقاومت کنید.
وقتی دیگران نظاره تان میکنند، آنها را به ایمان دعوت کنید.
وقتی درگیر موقعیتهای سخت میشوید، دیگران نگاهتان میکنند تا ببینند چطور با این موقعیتها برخورد میکنید. اگر با حفظ ایمان به این موقعیتها واکنش دهید، آنها هم به سمت خداوند کشیده میشوند چراکه به آنها نشان میدهید ایمان واقعی در عمل چه شکلی دارد. پس به جای شکایت درمورد مشکلاتتان یا به خطر انداختن ارزشهایتان، از خداوند بخواهید نور رحمتش را بر زندگیتان بیندازد و شخصیتتان را طوری نشان دهد که دیگران بفهمند رابطه با خداوند چه شکل و صورتی میتواند داشته باشد.
چیزی را بخواهید که خداوند برایتان میخواهد.
اشتباه نکنید، تصور نکنید اگر هر چه که از خدا میخواهید را به شما نمیدهد پس خداوند نگران و مراقب شما نیست. بدانید که خداوند آنقدر دوستتان دارد که هر چه لازم داشته باشید را به شما میدهد، حتی اگر آن چیزی نباشد که خودتان میخواهید. به خاطر داشته باشید که به خاطر دیدگاه محدودی که درمقایسه با دیدگاه نامحدود خداوند، نسبت به زندگی دارید، گاهی چیزهایی طلب میکنید که به ظاهر خوب میرسد اما ممکن است به ضررتان باشد. به این واقعیت اعتماد کنید که خداوند میداند به چه نیاز دارید تا زندگی فوقالعاده داشته باشید. از خدا بخواهید امیالتان را درجهت میل و خواسته خود قرار دهد.
بر ترستان غلبه کنید.
مهم نیست که در چه موقعیتی گیر کرده باشید، نباید بترسید چراکه خداوند همیشه با شما خواهد بود و همیشه خیر و صلاح شما را مد نظر خواهد داشت. هر زمان که ترس وارد زندگیتان شد، به خدا روی بیاورید و از او کمک بخواهید تا موقعیتتان را بهبود بخشد.
بهشت را در خاطر داشته باشید.
همه آنچه که پس از این دنیا در بهشت منتظر شماست را به یاد داشته باشید. بگذارید انتظار لذتهایی که در بهشت از آن شما خواهد بود، برای غلبه بر مشکلات زندگی به شما انگیزه و ایمان دهد. وقتی به بهشت فکر میکنید، ذهنتان را به آنچه که واقعاً اهمیت دارد متمرکز کنید و اجازه ندهید چیزی باعث شود نتوانید بیشترین بهره را از زندگی ببرید.
ناامید نشوید.
هر زمان که احساس کردید امیدتان را از دست میدهید، از خدا بخواهید امیدی تازه به شما بدهد تا بتوانید با ایمان کامل به مسیرتان ادامه دهید و با موقعیتهای سخت زندگی برخورد کنید. مطمئن باشید که خداوند پاداش صبر و تحمل شما را خواهد داد. هر زمان که نیاز به امید بیشتر داشتید، روی او حساب کنید.
آلن هریس محقق و استاد دانشگاه ، درباره اهمیت رایحه و حس بویایی می گوید:"حس بویایی شما، در مغز و دقیقا در منطقه احساسات اولیه واقع شده است.
به همین علت است که ارتباطات بویایی تشکیل شده در دوران کودکی ، می تواند شخصیت رفتاری شما و سازه های ثبت آن را در دوران نوجوانی و جوانی شکل دهد.
بنابراین آن بوی خوشی را که حس می کنید لحظات بسیار شادی را برای شما به وجود می آورد ، انتخاب کرده و ببینید که " رایحه " شخصیت شما چه رنگ و بویی دارد !؟
تذکر :برای شناخت صحیح پاسخ تست و مبهم نبودن . از گزینه های زیر ، فقط یک گزینه را انتخاب نمایید
گزینه یک - بوی کلر در استخرهای بزرگ
گزینه دو - بوی کباب ، همبرگر و ...
گزینه سه - بوی سبزه و گل
گزینه چهار - بوی کرمهای ضدآفتاب
گزینه پنج - بوی بچه کوچک
پاسخ تست :
گزینه یک - بوی کلر در استخرهای بزرگ
مطالعات نشان می دهد کسانی که بشدت به بوی تند و تیز کلر در آب استخر علاقه مندند افرادی مخاطره جو و اهل ریسک هستند که مدام به دنبال کسب تجربیات جدید هستند.شما عاشق تجربه کردن و در نتیجه شوکهای غیر آشنایی هستید که یکباره بر شما فرود می آید.
گزینه دو - بوی کباب ، همبرگر و ...
تحقیقات نشان می دهد که بودن با خانواده برای شما از اهمیت فراوانی برخوردار است و بدین ترتیب همیشه از استرس کمتری نسبت به دیگران بر خوردارید.شما تلاش می کنید تا تمام اوقات فراغت خود را با آنها بگذارنید.
گزینه سه - بوی سبزه و گل
آیا به خاطر می آورید که همیشه پدرتان را در کارهای مربوط به گل و گیاه و یا مادرتان را برای آماده کردن میز غذا و جمع کردن آن ، کمک می کردید؟کسانی که عاشق بوی چمنهای تازه کوتاه شده و یا گل و سبزه هستند ، افرادی مسولیت پذیر و دلسوزند و هرگز کاری را در نیمه راه رها نمی کنند.شما با بوی طبیعت زنده اید و این یعنی شادکامی و سرزندگی ، یعنی حیات و شما این حیات بدست آمده از طبیعت را با هیچ چیز عوض نمی کنید !
گزینه چهار - بوی کرمهای ضدآفتاب
شما فردی فعال ، برون گرا و با نشاط هستید که شادترین لحظات زندگیتان مربوط به زمانی است که در حال انجام فعالیتی هستید!یک سحرخیز واقعی که با اعتماد به نفس بسیار می تواند روز را به خوبی آغاز کند.
گزینه پنج - بوی بچه های کوچک
بوی شیرخشک بچه همیشه شما را سست می کند و بوی نوزادان معمولا حسی غریب را در شما زنده می کند!حسی که به واسطه آن ، خانواده بیش از همه چیز برایتان اهمیت می یابد.شما همانند مادران خانه دار و یا مردانی که عاشق زن و بچه خود هستند ، دوست دارید تمام وقت خود را در خانه بگذرانید و از بودن با نوزاد خود لذت می برید!بوی خوش شیری که همیشه از او می آید ، بی اختیار شما را به سمت خانه می کشاند تا بهترین لحظات را با او سپری کنید.شما در خانه بودن ، آن هم به دور از هرگونه هیاهو و جنجال را به همه چیز ترجیح می دهید