کیست که نداند مردان بزرگ از درون کاخهای فرو ریخته به قصد انتقام بیرون می آیند انتقام از خراب کننده و ندای از درونم می گفت برخیز ایران تو را فراخوانده است و برخواستم .
اگر دست های ما بلرزد و یا قلب ناتوان شود ، جز فاجعه چیزی نصیب ما نخواهد شد.
بشویید قلبهایتان را از هر احساس ناروا!
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف،
بر بند تاب، با کودکانتان تاب میخورد ، و در دکان شما کفههای ترازویتان را میزان میکند
و "در کوچههای خلوت شب با شما آواز میخواند"...
مگر از زندگی چه میخواهید،
که در خدایی خدا یافت نمیشود، که به شیطان پناه میبرید؟
که در عشق یافت نمیشود، که به نفرت پناه میبرید؟
که در سلامت یافت نمیشود، که به خلاف پناه میبرید؟
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار...
و بپرهیزید از ناجوانمردیها ، ناراستیها ، نامردمیها!
چنین کنید تا ببینید که خداوند ، چگونه بر سفرهی شما ، با کاسهای خوراک و تکهای نان
مینشیند و
و زبانهایتان را از هر گفتار ِناپاک،
*من اشخاص زنده را آنانی می دانم که مبارزه می کنند. بی مبارزه زندگی مرگ است .