نخستین بار هنگامی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی، خود را فروتن نشان میداد. دومین بار آن هنگام که در مقابل فلجها میلنگید.سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت، آسان را برگزید. چهارمین بار وقتی که مرتکب گناهی شد و به خویشتن تسلی داد که دیگران هم گناه میکنند. پنجمین بار آنگاه که به علت ضعف و ناتوانی از کاری سر باز زدو صبر را حمل بر قدرت و تواناییاش دانست. ششمین بار زمانی که چهرهای زشت را تحقیر کرد در حالی که نمیدانست آن چهره یکی از نقابهای خویش است. و هفتمین بار وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است.» «شاید کسی را که با او خندیدهای فراموش کنی، اما هرگز کسی را که با او گریستهای از یاد نخواهی برد.» . جبران خلیل جبران
انسان خوشبخت نمی شود اگر برای خوشبختی دیگران نکوشد .
آسودگی آدمی ، به گنج و دینار نیست که به خرد است و روشن بینی .
سگی که هم خانه من است نمی فهمد من که هستم و چه هستم اما احساس می کند که دوست اویم , مرتب دم خود را می جنباند و در ذهن من چون فرشته ای که در ماورای ابرهاست , تاثیر خوشی به جا می گذارد! او آرزو می کند کارخوبی انجام دهد .
خوشبختی شکل ظاهری ایمان است ،تا ایمان و امید و سخت کوشی نباشد ،هیچ کاری را نمی توان انجام داد .